اهورا

        مريم حيدرزاده

<<.::.Ahoura.::.>>                                        <<.::.Ahoura.::.>>                                       <<.::.Ahoura.::.>>

 

تقلب طبیعت

ماه نمي دونست چه جوري بتابه
 از روي دست تو ديد و بلد شد
خورشيد كه ديد نوري ازش نمي خواي
 رفت بالاي قله و با تو بد شد
دريا كه ديد موج موهات از اون نيست
غرشي كرد و ته دل حسود شد
آسمون از غم كه تو رو زميني
تا هميشه رنگ چشاش كبود شد
گل كه دونست خزون واسه تو هيچه
رنگش پريد و تو يه لحظه پژمرد
درختي كه تو از پيشش رد شدي
انقده برگاش رو زمين ريخت كه مرد
بارون كه ديد پيشت زلاليش كمه
بغضشو خورد و يه دفه بند اومد
آسمونم به آدما دروغ گفت
به جاي بارون ديگه لبخند اومد
نسيم كه ديد مثل تو مهربون نيست
عاشقي رو گذاش كنار و باد شد
 تو دنيا هيچ كس مث تو نمي شد
 پس كم كمك آدم بد زياد شد
برفا ديدن هر چه قدم ريز باشن
از شرم رنگ چش تو آب مي شن
يلدا ترين شباي سالم آسمون
 با يه اشاره ي نگات خواب مي شن
شب نتونست مثل تو روشن باشه
خشم و غضب كرد و يهو سيا شد
روزم پيش چشاي تو كم آورد
 قايم شد و روشني ، كيميا شد
فرشته ها وقتي تو رو شنيدن
 پشت نقاب چهره قايم شدن
بغضياشون راه زمين گرفتن
 ترسيدن و ، يواشي آدم شدن
 ستاره ها ديگه شبا تو خوابن
يا گم شدن يا خيلي كم سو شدن
سياره هاي كهكشون شيري
در نمي يان ، پيش تو ترسو شدن
زمين فقط اين وسطا يه جوري
 به اين كه تو زير پاشي مي نازه
طفلكي مثل من داره تو رؤياش
با تو يه قصر آرزو مي سازه
 خلاصه زيبا ، همه چي بهم ريخت
با يه كم از اسم تو ، اسم زيبا
يقين دارم نزديكه اون روزي كه
 با كشف تو به هم مي ريزه دنيا
 با اسن تو عجيب ديوونه مي شم
 به قبله ي چشماي نازت ، قسم
 دنبال اسمت انقدر مي دوام
يه روز ولي به ته خط مي رسم
عسل تو چشماته مراقبش باش
از من ديوونه به يهفرشته
زيبا اگه هر چي مي گم همون شد
 يادت باشه اينا رو كي نوشته
 ديوونه ي چهار تا فصل و هر روز
 ديوونه ي عصر و شب و سپيده
مريمي كه تا اسمتو آوردن
يه ذره رنگ چهرشم پريده
يه عصر پاييزي سرد و دلگير
 كه همه جا سفيده ، غرق برفه
فقط چهار تا نقطه چين مي ذارم
 چون اسم ناز تو چهار تا حرفه